۶ كتاب معروف كه به فيلمهايي به ياد ماندني تبديل شدندبهشت ۱۴۰۰
مسير ادبيات و سينما در نقاط بسياري با هم گره خورده است. فيلمسازان زيادي وجود دارند كه سعي كردهاند كتابي را تبديل به تصوير كنند و روي پردهي سينما به نمايش درآوردند. در اين ميان فيلمهاي زيادي وجود دارد كه حتي از كتابشان پرآوازهتر شد. در اين مطلب ۶ فيلم مطرح را معرفي ميكنيم كه فيلمنامهشان، اقتباسي از يك كتاب است.
. پاپيون
به اقتباس از كتاب پاپيون دو بار فيلم ساخته شد كه هر دو فيلم جذابيت فوقالعادهاي دارند. اولين فيلم سال ۱۹۷۳ به كارگرداني فرانكلين جي شافنر، روي پرده رفت. اين فيلم كه در موسيقي متن، نامزد جايزهي اسكار شد با بازي استيو مككوئين و داستين هافمن به نمايش در آمد. بعدتر در سال ۲۰۱۷ مايكل نوئر با اقتباس از فيلم و كتاب پاپيون، مجددا اين داستان جذاب را به تصوير كشيد. اين بار نقشهاي اصلي را چارلي هونام و رامي ملك به عهده گرفتند.
پاپيون در زبان فرانسه به معني پروانه است و اين اسم از خالكوبي روي سينهي شخصيت اصلي كتاب گرفته شده است. شارير اين كتاب را بر اساس زندگي خودش نوشته است و در آن به شرح ماجرهاي جذابي ميپردازد كه از سر گذرانده است. هنري شارير، ملقب به «پاپيون»، سال ۱۹۳۱ در پاريس به جرم قتلي كه مرتكب نشده بود، محكوم شد. او درنهايت به جرم قتل يك دلال به حبس ابد و ده سال كار اجباري محكوم شد. شارير بعد از زنداني شدن فقط به يك هدف فكر كرد: فرار.
پس از سالها برنامهريزي و اجراي چند نقشهي فرار و در عين حال ناكام ماندن، در نهايت او را به زنداني مخوف به نام جزيرهي شيطان فرستادند؛ مكاني كه هيچكس از آن فرار نكرده بود. پاپيون با راهكاري باورنكردني و ايدهاي شاهكار از اين زندان هم فرار ميكند تا اراده و مقاومت انساني را به چالش بكشد.
زندگينامهي حيرتانگيز شارير و در واقع كتاب پاپيون، وقتي اولين بار سال ۱۹۶۸ و بيست سال بعد از فرارش چاپ شد، با استقبال مردم فرانسه مواجه شد. از آن زمان تا بحال اين رمان به عنوان يك اديسهي جذاب و تكاندهنده شناخته ميشود كه در آخر به آزادي بيگناه ختم ميشود.
در واقع موفقيت هر دو فيلم پاپيون چه سال ۱۹۷۳ و چه سال ۲۰۱۷ مديون جذابيتي است كه شارير در كتاب ۶۰۶ صفحهاي «پاپيون» خلق كرده است. البته در مورد واقعي بودن تمام ماجراهاي كتاب، چند و چون زيادي وجود دارد و خيليها معتقدند شارير در اين كتاب از تخيل خودش كمك گرفته است، ولي اين موضوع به هيچ عنوان از جذابيت كتاب كم نكرده است. شارير به نمادي واقعي براي آزادي و مبارزه با سرنوشت ناعادلانه تبديل شده است، كسي كه بعد از چندين شكست، همچنان نااميد نشد و براي رهايي تلاش كرد. پس از انتشار موفق پاپيون، هانري شارير كتاب ديگري به نام «بانكو» نوشت. بانكو دنبالهي داستان قهرمان پاپيون بيرون از زندان است.
در قسمتي از كتاب پاپيون ميخوانيم:
«من شخصا نه چيزي به دست آوردهام و نه باختهام. البته اگر حق شناسي دوستانم را از اين كه باعث شدهام مجازاتهاي سختي بر آنها نرود، به حساب نياورم. و اينك بعد از آن واقعه، آنها حتي سنگ كشيدن را نيز لغو كردهاند. اين بيگاري وحشتناك واقعا طاقت فرسا بود. حالا گاوميش سنگها را ميكشند و زندانيان آنها را سرجايشان ميگذارند. كاربونيري به نانوايي برگشته است. من درصدد بازگشت به روآيال هستم. به هر حال در اينجا كارگاه وجود ندارد و ساختن يك قايق غير ممكن است. مدتي بود كه به خاطر سركار آمدن پتن روابط ميان زندانبانان و زندانيان سخت تيره شد. هر عضو تشكيلات زندان به صداي بلند اعلام ميكند كه طرفدار پتن است تا آنجا يك نگهبان معمولي به من ميگفت: ميخواهي چيزي را به تو بگويم پاپيون؟»
۲. آنا كارنينا
تا به حال سه فيلم با اقتباس از كتاب آنا كارنينا اثر لئو تولستوي ساخته شده است و زيباترين جلوهي اين كتاب در فيلمي كه سال ۲۰۱۲ ساخته شد، به نمايش در آمده است. فيلم آناكارنينا به كارگرداني جو رايت و بازي خيرهكنندهي كيرا نايتلي روي پرده رفت و نگاههاي زيادي را به خود جلب كرد. كتاب آنا كارنينا رماني اثر لئو تولستوي است كه اولين بار سال ۱۸۷۷ به چاپ رسيد و مسير خود ويرانگر يك زن اشرافي زيبا، محبوب و جذاب روسي را دنبال ميكند. فيلم آنا كارنينا در مراسم اسكار نامزد دريافت ۴ جايزه شد و در طراحي صحنه و لباس جايزهي اسكار را به دست آورد.
آنا همسر يك مرد قدرتمند به نام «كارنين» است كه يكي از مقامات بلندپايه در سنتپترزبورگ است و از اين ازدواج يك پسر دارد. در دل ماجرا و سفري كه آنا پيش ميگيرد دل به افسر زيبا و ثروتمند كنت ورونسكي ميبندد. اين عشق باعث ميشود كه معني و حقيقت زندگي خود را پيدا كند. آنا از اصول و تابوهاي جامعه روسيه سرپيچي ميكند و همسر و فرزندان خود را براي بودن در كنار معشوقش ترك ميكند. در كتاب و فيلم آنا كارنينا ما با مردي به نام لوين را هم آشنا ميشويم كه برگرفته از شخصيت خود لئو تولستوي است و او در جستجوي تحقق و خوشبختي در زندگي خود است و در نهايت نوعي از خوشبختي را پيدا ميكند كه آنا به آن نميرسد. لوين بازتابي از خود تولستوي است كه غالبا نظرات و عقايد خود نويسنده را بيان ميكند.
تولستوي در به تصوير كشيدن حسادتها و نيازهاي دروني زنان خيلي قوي عمل ميكند و شخصيت آنا كارنينا را كه پرترهاي از ازدواج و خيانت در روسيهي تزاري است، خلق مي كند. جو رايت اين شخصيت را به زيبايي در فيلم خود به نمايش گذاشته است و كيرا نايتلي با نگاه نافذ خود توانسته است دودليهاي آنا را منتقل كند. آنا زني پيچيده است كه وجود خالي خود را به عنوان همسر كارنين رها ميكند و براي تحقق ماهيت پرشور خود، با وجود عواقب غم انگيزش، به كنت ورونسكي متوسل ميشود. او بدون اينكه هرگز دختركي عاشق باشد، تبديل به يك همسر و يك مادر شده است و حالا در دل ماجرايي ممنوعه به دنبال هويت خودش ميگردد. آنا شخصيت فوق العادهاي دارد و نشاط و جذابيتش اين رمان را براي سالها محبوب نگه داشته است.
فيلم آناركارنينا سرشار از موسيقي، رقص و صحنههاي جذاب است كه باعث ميشود از نزديك با احساسات پر شور آنا آشنا شويم.
در قسمتي از رمان آنا كارنينا ميخوانيم:
«گمان ميكنم كه اين دو مساله از هم جدايي ناپذيرند و دوري باطل تشكيل ميدهند. زن به سبب كافي نبودن آموزش از حقوق خود محروم ميشود ولي همين كافي نبودن آموزشِ زن به علت محروم بودن او از حقوق خويش است. نبايد فراموش كرد كه شرايط بندگي زنان به قدري سخت و قديمي است كه ما اغلب نميخواهيم شكاف عميقي را كه آنها را از ما جدا ميكند درك كنيم.»
۳. دختر گمشده
فيلم دختر گمشده اقتباسي از كتاب محبوبي به همين اسم است. كتاب دختر گمشده اثر گيلين فلين است و ديويد فينچر فيلمي موفق از اين كتاب به تصوير كشيد؛ فيلمي كه برندهي جوايزي از قبيل جايزهي بهترين كتاب گودريدز و پرفروشترين كتاب سال ۲۰۱۳ و ۲۰۱۴ است.در واقع فيچر كارگردان و فلين نويسنده شروع به همكاري كردند و از خلال كتاب، فيلمنامهاي بيرون آمد كه به عنوان فيلم «ختر گمشده»، فروش خوبي در گيشه به دست آورد.
داستان دختر گمشده دربارهي يك نويسندهي سابق اهل منهتن به نام نيك با بازي بن افلك است كه به شهر ميزوري برگشته است و با همسر زيبا و جذابش به اسم امي با بازي رزموند پايك، زندگي ميكند.
در يك صبح گرم تابستاني و در پنجمين سالگرد ازدواج نيك و امي، نيك متوجه ناپديد شدن همسرش ميشود. با اين ناپديد شدن داستان به سمتي معمايي پيش ميرود و هر بار يك گره از زندگي اين دو و ماجراي گم شدن زن باز ميشود. دفتر خاطرات امي توسط پليس پيدا ميشود و با خواندن خاطرات اين زن پرده از مشكلات زناشويي آنها برداشته ميشود.
گيلين فلين توانسته است با بينشي روانشناختي يك ماجراي هيجان و مبتكرانه ارائه دهد و فينچر به خوبي شخصيتهاي داستان را در قالب فيلم درآورده است.
داستان زندگي امي و نيك شرحدهندهي رنجي است كه از عشق نمود پيدا ميكند، از قدرت رسانهها حرف به ميان ميآورد و ماجرايي غير قابل پيشبيني رقم ميزند.
در قسمتي از كتاب «دختر گمشده» ميخوانيم:
گفته شده عشق بايد بدون قيد و شرط باشد. اين قانونش است. همه همين را مي گويند. اما اگر عشق مرزي نداشته باشد، حدي نداشته باشد، قيد و شرطي نداشته باشد، چرا بايد كسي تلاش كند كار درست را در يك رابطه عاشقانه انجام بدهد؟اگر بدانم كه كسي عاشقم است و ديگر هيچ چيز برايش مهم نيست، ديگر چه چالشي باقي مي ماند؟
من قرار است نيك را با همه كم و كاستي هايش دوست بدارم و نيك هم قرار است مرا با همه ويژگي هاي شخصيتي ام دوست داشته باشد، اما مشخص است كه هيچكدام از ما اينطور نيستيم. اين مرا به اين فكر مي اندازد كه همه در اشتباه اند و عشق بايد شرط و شروط فراواني داشته باشد … در عشق بايد دو شريك وجود داشته باشد كه هميشه در بهترين حالت شان باشند … عشق بي قيد و شرط، عشق بدون نظم و ترتيب است و همان طور كه همه ديده اند، عشق بدون نظم و ترتيب، مصيبت است
۴. باشگاه مشتزني
باشگاه مشتزني فيلمي بر اساس كتابي به همين اسم و با نام انگليسي «fight club» است. كتاب باشگاه مشتزني نوشتهي چاك پائولانيك است كه سال ۱۹۹۶ منتشر شد و ديويد فينچر با اقتباس از آن در سال ۱۹۹۹ فيلم را بر روي پرده برد. داستان اين فيلم در مورد برونريزي عقدهها و خشمهاي نهاني افراد است و آن سالها سر و صداي زيادي به پا كرد.
در اين داستان يك مرد افسرده (با بازي ادوارد نورتون) كه از بيخوابي رنج ميبرد با يك فروشندهي عجيب صابون به نام تايلر دوردن (با بازي برد پيت) آشنا ميشود و پس از آتشسوزي آپارتمان شيكش به خرابهي تايلر ميرود. اين دو مرد يك باشگاه زيرزميني تشكيل ميدهند و با مردان ديگري كه از زندگي روزمرهي خود خسته شدهاند، ميجنگند.
در كتاب باشگاه مشتزني نمادهايي از مبارزه با مدرنيسم و نتيجهي مصرفگرايي عصر حاضر ديده ميشود. جك از زندگي كارمندي، از جمع كردن لوكسترين مبلمان و از اين چهارچوب خسته شده است و با مشت زدن در اين باشگاه نوعي جامعه و كلوني تشكيل ميدهد.
در قسمتي از كتاب باشگاه مشتزني ميخوانيم:
قوانين باشگاه مشت زني:
قانون اول: درباره باشگاه مشت زني با كسي حرف نمي زنيد.
قانون دوم: درباره باشگاه مشت زني با كسي حرف نمي زنيد.
قانون سوم: در هر مبارزه فقط دو نفر شركت مي كنند.
قانون چهارم: در هر زمان فقط يك مبارزه انجام مي شود.
قانون پنجم: شركت كنندگان بايد بدون پيراهن و بدون كفش باشند.
قانون ششم و آخر: مبارزه تا جايي كه لازم باشد ادامه پيدا مي كند.۵. شبهاي روشن
«شبهاي روشن» داستاني كوتاه از فيودور داستايوفسكي است كه در ابتداي راه نويسندگي داستايوفسكي سال ۱۸۴۸، منتشر شد. فرزاد موتمن با اقتباس از اين كتاب فيلم «شبهاي روشن» را سال ۱۳۸۱ روي پرده برد.
داستايوفسكي به عنوان يكي از بهترين رماننويسان روسي قلمداد ميشود. مدرنيسم ادبي، اگزيستانسياليسم و مكاتب مختلف روانشناسي، الهيات و نقد ادبي عميقا روي اساس ايدههاي او تاثير گذاشتهاند.
اسم شبهاي روشن برگرفته از يك پديدهي فيزيكي در نواحي نزديك به قطب شمال است كه شبها تا صبح، آسمان تاريك ندارند و داستايوفسكي به اين پديده «شبهاي روشن» گفته است و داستانش هم در بستر اين شبها اتفاق ميافتد.
شبهاي روشن در مورد يك مرد جوان است كه با تنهايي بيقراري دروني خود ميجنگد. اين مرد در يكي از اين شبهاي روشن با زني آشنا ميشود و اين آشنايي عشقي جديد را در دل او روشن ميكند.
فرزاد موتمن در اين فيلم ديالوگهاي ايراني وارد ماجرا كرده است؛ شروغ فيلم و بيشتر بستر فيلم با شعرهايي از سعدي و ساير شاعران ايراني جريان پيدا ميكند. موتمن انتهاي داستان اصلي را كمي تغيير ميدهد و در باقي موارد به روال اصلي كتاب وفادار مانده است. مهدي هاشمي و هانيه توسلي بازيگران اصلي اين فيلم هستند.
در قسمتي از كتاب شبهاي روشن با ترجمهي سروش حبيبي ميخوانيم:
براي همين بود كه وقتي ميديدم كه مردم همه شهر را ميگذارند و ميروند ييلاق، به نظرم ميرسيد كه همه از من دوري ميكنند. اين تنهاماندگي برايم سخت ناگوار بود و سه روز تمام در شهر پرسه زدم. بلوار و پارك و كنار رود را از زير پا ميگذراندم و يك نفر از اشخاصي را كه عادت كرده بودم يك سال آزگار در ساعت معين در جاي معيني ببينم نميديدم. گيرم آنها البته مرا نميشناسند ولي من همهشان را ميشناسم. خوب هم ميشناسم. ميشود گفت كه در چهره يكيكشان باريك شدهام. وقتي خوشحالند حظ ميكنم و وقتي افسردهاند دلم ميگيرد.
۶.مردگان
فيلم « پلهي آخر» ساختهي علي مصفا، اقتباس آزادي از دو داستان است؛ داستان «مردگان» از مجموعهي «دوبيلينيها» به نويسندگي جيمز جويس و مرگ ايوان ايليچ به نويسندگي لئو تولستوي.
كتاب دوبلينيها پانزده داستان كوتاه دارد و براي اولين بار سال ۱۹۱۴ منتشر شد. داستان «مردگان» آخرين داستان اين رمان محسوب ميشود كه در قسمتي از فيلم، شخصيت دكتر امين عارف براي مادرش قسمتي از اين داستان را ميخواند. علي مصفا در مصاحبهاي به اين موضوع اشاره كرده است كه وقت خواندن اين داستان، شخصيتها را نزديك به شخصيت ايراني ديده است و حتي مجلسي كه در ابتداي داستان توصيف ميشود، بسيار شبيه به يك مجلس ختم ايراني است.
فيلم پلهي آخر ماجراي زن و شوهري به بازيگري علي مصفا و ليلا حاتمي است كه در آن خسرو معمار است و ليلي بازيگري دلزده از همسر است. اين فيلم به زيبايي روايتهاي داستان را پس و پيش ميكند و مخاطب را همراه خود به سفر در زمان ميبرد. شخصيت خسرو در اين كتاب راوي ماجراي مرگ خودش است و در زمان بعد از مرگ هم حضور دارد؛ در اين ميان ماجراي حضور روح در ميان افراد بيشتر به داستان مرگ ايوان ايليچ شبيه است. ماجرايي كه ليلي در فيلم براي عشق سالهاي نوجوانياش سرهم ميكند هم بخشي از همين كتاب بود.
فيلم پلهي آخر كه دومين اثر سينمايي علي مصفا بود در سيامين جشنوارهي فجر جايزهي بهترين فيلم اقتباسي را از آن خود كرد.
در قسمتي از داستان مردگان جيمز لوييس ميخوانيم:
گرتا گفت: زمستان بود، اوايل زمستانبود كه من ميخواستك از پيش مادربزرگم به دوبلين بيايم و به صومعه بروم. او در آن موقع در اتاق خود در گالوي مريض بود و اجازه نداشت بيرون بيايد و براي اقوامش در آوتراد هم نوشته بودند. ميگفتند دارد از دست ميرود و لاغر ميشود. من هيچوقت درست نفهميدم.گرتا يك لحظه ساكت ماند و آه كشيد.